English
به ستاد دیه خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود

اخبار

در انتظار پدری که به خاطر رکود بازار مسکن زندانی است

زندگی خوبی داشتیم. شوهرم در یک مغازه ساندویچ‌فروشی در خیابان جمهوری تهران کار می‌کرد. با اینکه دستمزد زیادی نمی‌گرفت ولی شاد بودیم چون سایه‌اش بالای سر من و دخترانم بود. تا اینکه به امید خانه‌دار شدن به اردبیل برگشتیم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، مددکار ستاد دیه مرکز استان اردبیل در تشریح پرونده فوق می‌گوید: برای تهیه یک گزارش  به زندان مرکزی اردبیل رفته بودیم  که ناگهان گریه های دردناک دو دختربچه کوچک که از دوری  پدر بی‌تاب بودند، نظر مارا به خود جلب کرد.

به سراغ واحد مددکاری زندان رفتیم و پس از کلی اصرار، بالاخره راضی شدند مصاحبه‌ای با خانواده این زندانی داشته باشیم. به همراه مددکار زندان به راه افتادیم و پس از گذشت حدود یک ساعت به منزل مددجوی موردنظر رسیدیم؛ هنوز  پژواک صدای گریه‌های آن دو کودک در گوشم بود که وارد خانه شدیم. خانه‌ای کلنگی که هر لحظه امکان فرو ریختن آن وجود داشت.خانم 30 ساله که فشار زندگی قامتش را خم کرده بود ما را به داخل خانه دعوت کرد. به سختی سخن می‌گفت، بغض گلویش را گرفته بود، علت  زندان رفتن شوهرش را پرسیدیم که با بغضی که به سرعت به گریه تبدیل شد، گفت: زندگی خوبی داشتیم. شوهرم در یک مغازه ساندویچ‌فروشی در خیابان جمهوری تهران کار می‌کرد. با اینکه دستمزد زیادی نمی‌گرفت ولی شاد بودیم چون سایه‌اش بالای سر من و دخترانم بود.

برادر شوهرم در کار ساختوساز خانه بود و به اصرار از شوهرم خواست به اردبیل برگردیم تا نزد او مشغول به کار شود. شوهرم به امید اینکه پس از مدتی ما هم بتوانیم  صاحب خانه شویم به اردبیل آمد. همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه وضع بازار مسکن با رکود مواجه  و مصالح ساختمانی  گران شد. خرید و فروش خانه از رونق افتاد، برادر شوهرم با زیان مالی مواجه شد و برای اینکه از این رکود خارج شود و سروسامانی به کارش دهد، از بانک وام 400 میلیونی دریافت کرد و شوهرم نیز ضامن شد.یک سال از این ماجرا گذشت تا اینکه به خاطر پرداخت نکردن اقساط بانک شوهرم به زندان افتاد و خانههای نیمه ساخته هم در گروی بانک رفت.

از او پرسیدم چند سال است که شوهرت در زندان است که گفت: از سال 93 و بازهم بغضش ترکید و با صدای لرزان گفت، نمیدانید در این چند سال چه سختی‌هایی کشیدم.  فقط خدا میداند؛ شبها  چراغ خانه را روشن میگذاشتیم و از ترس اینکه نکند کسی وارد خانه شود خوابمان نمی‌برد. به خدا قسم شبهایی بود که بچههایم به جای شام، پفک خوردند و خوابیدند.

با چادر کهنه‌ای که بر سر داشت  اشک‌هایش را پاک کرد و  با آه گفت: دخترا بابایی هستند و روزی نیست که سراغ پدراشان را از من نگیرند؛ فقط منتظر برگشتن پدر هستند. ما خانواده آبرومندی هستیم که با سیلی صورتمان را سرخ میکنیم.  تا به حال دست جلوی کسی دراز نکردیم ولی از خیرین خواهش می کنم به خاطر این دو کودک معصوم کمک بکنند تا پدرشان از زندان آزاد شود.

نیکوکارانی که تمایل دارند یاری‌گر این مددجوی نیازمند باشند، می‌توانند کمک‌های نقدی خود را به شماره حساب‌های ستاد دیه کشور به‌قرار 74/74 بانک ملت شعبه مستقل مرکزی، 7777 بانک تجارت شعبه مرکزی، 8888 بانک صادرات شعبه مرکزی یا 55555 بانک ملی واریز نموده و برای اختصاص مبلغ پرداختی جهت آزادی این فرد یادشده فیش‌ پرداختی را با تحریر موضوع کمک انجام‌شده به شماره 88916011 دورنگار کنند. روابط عمومی ستاد دیه با تلفن تماس 15 ــ 88916012 پاسخگوی سؤالات شما در این زمینه خواهد بود.

انتهای پیام/

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA
۲۰ آذر ۱۳۹۷ ۱۳:۵۶
تعداد کلیک: ۱,۴۳۳

نظرات بینندگان

میانگین امتیاز کاربران: 0.0  (0 رای)

امتیاز:
نام فرستنده: *
پست الکترونیک:
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500  


کلیه حقوق این وب سایت متعلق به ستاد دیه می باشد.