مددکاری که تا چندی پیش همسرش در شمار مددجویان تحت حمایت ستاد دیه بود، این بار با اختصاص وام قرعهکشی خود به زندانیان غیرعمد در شمار نیکوکاران این نهاد مردمی درآمد.
به گزارش
روابط عمومی ستاد دیه کشور، کریماله محبوبی مدیر نمایندگی ستاد دیه استان اردبیل
در یادداشتی که آن را در اختیار اهل رسانه قرار داده است با تقدیر از همیاری
خالصانه آحاد مختلف اجتماعی در راستای کاهش زندانیان جرایم غیرعمد مینویسد:
«مشغول
انجام کارهای روزانه بودم که خانم میانسالی وارد اتاقم شد و گفت ببخشید میخواهم
برای آزادی زندانیان جرایم غیرعمد کمک کنم. گفتم بفرمایید درخدمت هستیم. نشست و
سرصحبت را باز کرد. با بغض گفت: چندی پیش داشتم برنامههای تلویزیون را دنبال میکردم
که خبر آزادی چند زندانی جرایم غیرعمد با کمک ستاد مردمی دیه استان را دیدم و
ناخداگاه یاد گذشته خودم افتادم.
تازه یک سالی
بود عروسی کرده بودیم. شوهرم راننده ماشین سنگین بود و کمکم داشتیم به زندگیمان
سرو سامان میدادیم که آن اتفاق ناگوار رخ داد.
شوهرم با یک
عابر پیاده تصادف کرد و علت ناتوانی در تادیه دیه به زندان افتاد. من ماندم یک بچه
شیرخواره بدون هیچ یار و یاوری، آن هم در یک خانه استیجاری که با کلی مشکلات و
بدون هیچ اندوخته و درآمدی اجارهبهایش را تامین میکردم.
آهی کشید و
گفت روزهای سختی را سپری کردم. به یاد دارم ابتدای غیبت همسرم با هر زحمت و
مشکلی که بود مبالغ ماهانه را تامین میکردم اما امان از آن روزهای فراموش نشدنی
که ماهها پس از حبس سرپرست خانه آقای صاحبخانه برای دریافت کرایه به طبقه ما میآمد
و در را میزد.
چندباری که
آمد برای گرفتن اجاره خانه با هر لطایف الحیلی ابتدا مهلت گرفتم اما بعد که او هم
گویا متوجه شده بود من با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکنم هر وقت که به واسطه
یادآور اجاره میشد از خجالت آب میشدم.
دیگه تردید
جایی نداشت. به ناچار برای گذران زندگی حلقه طلای عروسی را فروختم و آن موعد اجاره
را با آن پرداخت کردم.
بعد که
دیگران هم از مشکل نبود مرد خانه مطلع شدند سراغ هرکی برای حمایت مالی رفتم با عذر
و بهانه کمکم نکرد. یک زن تنها و بی سرپرست شده بودم. شب و روزم گریه و زاری شده
بود تا این که بعد مدتی پرونده ی همسرم به ستاد دیه ارسال شد و با کمک ستاد دیه
همسرم پس از ماهها حضور در بند آزاد شد.
خدا به همه
بانیان خیر سلامتی و عزت بدهد که با اقدام خداپسندانه خود زندگی ما رو نجات دادند
و پایانبخش چشمانتظاری ما شدند.
برای تقدیر
از حمایت گرانسنگ تصمیمی گرفتم که مدتها بود در عملی کردن آن تلاش داشتم. با همسایهها
صندوق قرعهکشی داریم که هر ماه به اسم یکی در میآمد و این ماه که نوبت من بود،
قسمت شد برای کمک به آزادی زندانیان جرایم غیرعمد صرفش کنم. خیلی خوشحالم که من هم
توانستم دینم را به ستاد دیه ادا کنم و با این پول یک زندانی غیر عمد را آزاد و
خانوادهای را از نگرانی نجات دهم.